مهاجرت و تحول مهاجران

مجتبی طالقانی۱  – ونکوور

پیش از انقلاب اسلامی، مهاجرت (به‌معنی ترک زادبوم و به‌قصد اقامت نامحدود در شهر و کشوری دیگر) برای ایرانیان جاذبهٔ چندانی نداشت و تعداد کسانی که به کشورهای دیگر «مهاجرت» می‌کردند، بسیار محدود بود. مهاجرت از نواحی حاشیه‌ای ایران به کشورهای همسایه در جست‌وجوی کار و همچنین مهاجرت به‌قصد اقامت در شهرهایی چون کربلا و نجف برای مجاورت یا تحصیل علوم مذهبی، تا حدودی رایج بود، گرچه این هر دو در چند دههٔ آخر پیش از انقلاب اسلامی و هم‌زمان با پاگرفتن رشد اقتصادی، رو به نزول داشت. پس از انقلاب و شروع سخت‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی، انواع تازه‌ای از مهاجرت شروع شد. تعداد قابل‌توجهی از ایرانیان روانهٔ کشور‌های دیگر شدند. ابتدا مقصدِ عمده، شهر‌های اروپا و آمریکای شمالی بود، اما با گذشت زمان شهرها و کشورهای دیگری نیز که شرایط آسان‌تری برای پذیرش مهاجران داشتند، به مقصد‌های پیشین اضافه شد.

تحول الگوی مهاجرت

الگوی مهاجرت نیز تحول یافت و گریز از شرایط و محدودیت‌های سیاسی جایگزین جست‌وجوی کار و انگیزه‌های اعتقادی شد. اگر در گذشتهٔ دور مهاجران غالباً از طبقات کم‌درآمد بودند و از بیکاری یا قحطی تن به ترک دیار می‌دادند، این‌بار عمدهٔ مهاجران از طبقات میانه تا مرفه شهری و به‌ویژه روشنفکران و فعالان سیاسی و هنرمندان بودند که از شرایط نامطلوب برای فعالیت، یا فشارهای حکومت ناچار به مهاجرت می‌شدند. البته، این الگو نیز طی سال‌های حکومت اسلامی ثابت نماند، چنان‌که دامنهٔ مهاجرت از یک‌سو به طبقات شهری پایین‌تر از میانه رسید و از سوی دیگر تا نوکیسه‌هایی ادامه یافت که از قبال حکومت اسلامی ثروتی اندوخته یا چپاول کرده بودند؛ میانه‌درآمدها در پی زندگی بهتر یا ادامهٔ تحصیل و ثروتمندشده‌ها به‌دنبال جایی امن و آسوده.

سرنوشت و زندگی جدید مهاجران طی سال‌های طولانی حکومت اسلامی هم دستخوش تغییر‌ات فراوان شد. در شهرهای بزرگ اروپا و آمریکای شمالی که مقصد عمدهٔ مهاجران بود، هم تعداد و هم ترکیب اجتماعی مهاجران دگرگونی بسیار یافت. در سال‌های ابتدایی، عمدهٔ مهاجران بزرگسالانی بودند که بخش مهمی از زندگی خویش را در ایران گذرانده و مهاجرت چون توفانی ناگهانی آن‌ها را به جایی دیگر، ناشناخته و غریبه، انداخته بود. اقلیت اجتماعی بسیار کوچکی هم بودند با شرایط اقتصادی ضعیف، غالباً بیکار یا مشغول به کاری نازل‌تر از شرایط پیشین خود، و با ارتباط و آمیختگی ناچیزی با جامعهٔ اصلی و رابطه‌ای محدود و نه‌چندان دلگرم‌کننده با جامعهٔ درون ایران. کیفیت این شرایط ناگوار، در آفرینش‌های ادبی و اجتماعی هنرمندان مهاجر نیز انعکاس می‌یافت و آنچه که اصطلاحاً و به‌تدریج نام هنر مهاجرت به خود گرفت، پدید آمد. در نگاهی اجمالی، تم اصلی این آثار دلتنگی‌های مهاجران ناشی از دورافتادن از بوم و دیار و خانواده و فرهنگ آشنای محیط مادری و غریبی در غربت بوده و است.

مهاجرت و تحول مهاجران

با گذشت زمان و تنگ‌ترشدن شرایط زیست در حکومت اسلامی، اولاً تعداد مهاجران ایرانی در شهرهای بزرگ مقصد به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافت و ثانیاً شرایط عمومی آن‌ها نیز دچار تغییر کیفی شد. ایرانیان هم از حیث اقتصادی و هم از نظر ارتباط و آمیختگی با جامعهٔ اصلی شرایط بهتری پیدا کردند، برآمدن نسلی از ایرانیان متولد یا بزرگ‌شده در جامعهٔ جدید، که خود تجربهٔ مستقیمی از ایران نداشتند، این تغییر کیفیت را چشمگیرتر و سریع‌تر کرد. درون‌مایهٔ عمدهٔ آثار هنر مهاجرت یعنی جدایی از محیط مادری و نیز دلتنگی‌های ناشی از آن، طبعاً جاذبهٔ پیشین را نداشت. 

نابودی فضا و گسترش بازار 

پیشرفت‌های حیرت‌انگیز وسایل ارتباطی و رسانه‌های اجتماعی نیز، معنای فضا و فاصلهٔ جغرافیایی را در هم شکستند. تا گذشته‌ای نه‌چندان دور، وقتی کسی از شهر و دیار خود به جایی دیگر می‌رفت، ارتباط او با خانواده، دوستان، همشهری‌ها و دیگر علایق اجتماعی‌اش یا به‌کلی قطع می‌شد یا با فاصله‌های زمانی طولانی و به‌شکلی بسیار ابتدایی امکان‌پذیر بود. نامه تنها راه ارتباط بود، با رفت‌وبرگشتی طولانی و احساسی ضعیف از درک متقابل. مهاجرت، بریدن از گذشته و گریختن از شهر و دیار و دوست و خانواده بود. از این ویژگی‌ها، شاید راه دورش تا حدی باقی مانده باشد، اما بی‌خبری و عدم دسترسی و نداشتن دیدار، دیگر معنایی ندارد. هیچ جایی دور نیست، هر جای این کرهٔ زمین و حتی ماورای آن به‌سادگی قابل‌رؤیت و در دسترس است. به‌قول دیوید هاروی۲ فضا نابود شده است. 

نابودی فضا تنها کوتاه‌شدن زمان سفر و فرصت دیدار‌های مجازی نیست، اثر دیگر آن، دمِ‌دست‌بودن چیزهایی است که در گذشته فقط در نقاط معینی در دسترس بودند. اینک هر کالایی را در همهٔ فصول و در هر جایی می‌توان در اختیار داشت و تنها شرطْ آن است که خریدار داشته باشد. هزینه و زمان حمل‌و‌نقل متأثر از ابداع کانتینر و ساخت کشتی‌های عظیم کانتینربر و تجهیزات پیشرفتهٔ بارگیری و باراندازی در بنادر و گمرک، چنان کاهش یافته که امکان حضور و استفاده از کالاهایی را که در گذشته «محلی» بودند، میسر ساخته است. حفظ تازگی و نوبربودن میوه‌ها و سبزیجات تا رسیدن به محل مصرف هم دیگر مانع به حساب نمی‌آید. از سویی دیگر، در اغلب شهر‌های بزرگ مهاجرپذیر تعداد و قدرت خرید مهاجران به‌ حدی رسیده است که بازرگانان را به واردات مواد و کالاهای موردعلاقهٔ آن‌ها تشویق نماید یا پیشه‌‌وران و اهل حرفه را به افتتاح مراکز خدماتی یا تولید کالاهایی با مصرف خاص، ترغیب نماید. برای ما ایرانیان دیگر جای دلتنگی برای نان بربری و سنگک و چلوکباب و باقلاقاتق و عدم دسترسی به گوشت‌کوب و سیخ کباب‌کوبیده باقی نمانده است.

فرهنگ و ارتباطات

از نظر ارتباط و دیدار با بستگان و دوستان و همفکران نیز جای گله‌ای نیست، تقریباً در هر زمان و مکانی می‌توان با افراد موردعلاقه گفت‌وگو و دیدارِ به‌اصطلاح مجازی داشت، فاصله دیگر معنایی ندارد. مگر وقتی در «وطن» بودیم، تماس و معاشرت با دیگران شامل چند نفر و چند بار در مدتی معین می‌شد؟ یا اگر الان در وطن باشیم، این تماس‌ها و معاشرت‌ها در چه حد است؟ همین‌طور است ارتباطات فرهنگی و اجتماعی، وقتی حجم تقاضا برای نیازهای فرهنگی و علمی به حد معینی برسد، انتشار روزنامه‌ها و مجلات به‌زبان بومی و تشکیل انواع کانون‌های ادبی و انجمن‌های هنری و اجتماعی و سیاسی به‌سادگی میسر می‌شود. در این مورد نیز پیشرفت‌های تکنولوژیک به ساده و ارزان‌شدن هزینه‌ها کمک بسیار کرده است. امکان چاپ یا تهیه و اجرای کار‌های هنری به هر خط و زبانی فراهم است و همت برخی از هنرمندان و نویسندگان و روزنامه‌نگاران نیز در تشکیل کلاس‌ها، کارگاه‌های هنری و امثال آن معمولاً با استقبال همراه است.

مهاجرت و تحول مهاجران

در زمانه‌ای هستیم که جغرافیا و موانع طبیعی مانعی برای گسترش ارتباطات و اطلاعات و همکاری مردمان نواحی مختلف زمین با یکدیگر نیست. اگر حرفی برای گفتن یا ابتکاری برای دیدن و حس‌کردن باشد، انتقال آن به‌آسانی میسر است. دورهٔ بی‌خبری و ناآگاهی رو به افول دارد و از همین روست که جابه‌جایی جمعیت و جریان مهاجرت با وجود انواع مخاطرات و هزینه‌های جانی و مالی، با شدتی فراتر از گذشته، ادامه دارد. در طول تاریخ، مهاجران مؤثرترین ناقلان و روایتگران فرهنگ خود به ملت‌ها و کشور‌های دیگر بوده‌اند. این انتقال محدود به ادبیات و محصولات هنری نیز نبوده و همهٔ جنبه‌های آنچه را که فرهنگ می‌نامیم با خود دارد و البته، در همین شرایط است که سلطهٔ بلامنازع سرمایه و توسعه‌طلبی سیاسی و اقتصادی و انباشت بی‌حساب ثروت و قدرت را نیز شاهدیم. سیاستمداران، به‌ویژه در دو دههٔ اخیر که جریان‌های راست افراطی دولت‌ها را در بسیاری از نقاط دنیا قبضه کرده‌اند، همچنان به بازی‌های پیشین خود و البته با شگردهای تازه، ادامه می‌دهند. دشمن می‌آفرینند، جنگ به راه می‌اندازند، خبر‌ها را تحریف می‌کنند، خودی و غریبه درست می‌کنند، بخشی از جامعه را بر علیه بخشی دیگر تحریک می‌کنند و اختلافات قومی، عقیدتی و جنسی و نژادی را تشویق کرده و به نفع خود به کار می‌گیرند. 

اما رشد آگاهی عمومی و میل به آزادی و بهره‌مندی از امکانات مناسب زندگی و تن‌ندادن به بهره‌کشی نیز، توقف‌پذیر نیست. درحالی‌که صاحبان قدرت منافع خود را با بهره‌گیری از امکانات وسیعی که در اختیار دارند صدای جامعه جلوه می‌دهند، این مهاجران و به‌ویژه صاحب‌سخنان آن‌ها هستند که می‌توانند با به‌کارگرفتن امکانات جدید، صدای راستین جامعه و فرهنگ خویش باشند. تبلیغات و تزویرها را افشا کنند. با فرهنگ‌های دیگر ارتباط بگیرند و فرهنگ خود را مستقل از تبلیغات و موانعی که به وجود می‌آورند، به جوامع دیگر عرضه نمایند. خنثی‌کردن سانسور آثار هنری و خلاقیت‌های فردی و بیان موارد نقض آزادی‌های انسانی و برملاکردن رفتار و سیاست‌های دولت‌ها نیز چنین است. تظاهرات ایرانیان در شهر‌های بزرگ دنیا در اعتراض به رفتار‌های وحشیانه و برنامه‌های تبعیض‌آمیز نسبت به مردم و به‌خصوص زنان ایرانی که با عقب‌نشینی قابل‌توجهِ حکومت همراه شد، نمونهٔ موفقی از عملکرد مهاجران بود. نقش شهر به‌عنوان بستر و فضای تعامل و تحرکات اجتماعی نیز خود بحث گسترده‌ای است که فرصتی دیگر می‌طلبد.

۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۳ 


۱مجتبی طالقانی، کارشناس ارشد برنامه‌ریزی و طراحی شهری است با سابقهٔ تدریس دروس شهرسازی در دانشگاه‌های ایران و تجربه در طراحی و برنامه‌ریزی شهری در شرکت‌های مهندسان مشاور ایرانی، و نیز مؤلف کتاب‌های درسی شهرسازی در ایران ازجمله کتاب «شهرسازی در ونکوور»، مترجم کتاب‌های «تاریکی در فرارو»، نوشتهٔ جین جیکوبز و «مسیرهای دنیا»، نوشتهٔ دیوید هاروی.

۲ David Harvey، استاد ممتاز جغرافیا و مردم‌شناسی در دانشگاه شهری نیویورک و صاحب تألیفات و مقالات متعدد

ارسال دیدگاه